کد مطلب:93762 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:252

مال دنیا











گویند مرد صالحی در خدمت سلطان هند «خرم شاه» بود و درآمدش 400 هزار دینار، و این مقدار را انفاق می كرد، روزی سلطان با خبر شد و او را طلب كرده و گفت: شنیده ام، كه: مال را دوست نداری؟ گفت: اشتباه می كنید زیرا بسیار حریص بر مال هستم، و احدی از خواص تو احرص از من نیست، زیرا اموالم را با خود تا آخرین دینارش را می گیرم، و آنها برای بعد از خود می گذارند، پس من كه خود می گیرم و انفاق می كنم، حریص تر بر مال خود هستم.

آری به این جهت است كه اولیاء الهی اراده فقر می كنند. یكی از پیشوایان معصوم فرمود: وقتی فقر به تو روی آورد بگو: «مرحبا بشعار الصالحین» و وقتی غنا و بی نیازی روی آورد، بگو گناهی است كه عقوبتش به جلو افتاده و انا لله و انا الیه راجعون.

طی كردن مسیر سعادت و طریق مستقیم بدون دغدغه مشروط به سبكبار بودن از اموال دنیوی است حكایت شده كه عارفی با كیسه پولی به تنهائی سفر می كرد، در بین راه ترس بر او مستولی شد، و توهم كرد كه شاید دزدانی به او حمله

[صفحه 418]

كرده، و این كیسه سبب شود، كه: جانش را هم از دست بدهد، از این روی كیسه را انداخت و با دلی مطمئن براه افتاد، از قضا مردی دیگر كه در همین مسیر حركت می كرد به كیسه پول رسید، و برداشت و پس از مدتی به آن عارف رسیده از او پرسید ای برادر آیا این طریق امن است، گفت اگر آنچه من انداختم تو برداشته ای نه، و اگر برنداشته ای آری.


صفحه 418.